عشق

به دلایل مشغله های کاری چند روز نتونستم بنویسم، اما امروز نشستم و فیلم if i stay رو دیدم
فیلم بدی نبود اما چیزی که منو به وجد اورد قسمتی هست که پدربزرگه بالای سری نوه اش که توی کما هست نشسته و میگه که

من هیچ وقت نتوستم به پدرت بگم که کارش خوبه (باباش توی باند راک بوده)، اما زمانی که پدرت گروهش رو رها کرد و چسبید به زندگیش یادمه!

با اینکه گروه موسیقی برای پدرت هم شغل بود و هم تمام ارزوش اون روز اومدم پیش من  و گفتم که صدای نواختن سولو(یک نوع موسیقی مثل بتهوون) تو رو شنیده بود و از اونجایی که دیده بود داری با سولو ی اجاره ای مدرسه تون مینوازی رفت و گیتار برقیش رو فروخت تا برای تو یک سولو بخره و اون روز بود که گروه موسیقی و کلا کار موسیقیش رو برای عشقی که در زندگیش بود قربانی کرد تا بیشتر وقتش رو با خانوادش بگذرونه! (پدره معلم شده بود)

واقعا لذت بردم از این قسمتش که درسته که تعریف مشخصی از عشق وجود نداره ولی همیشه و در همه زمان ها دیده شده که افراد برای عشق کارهایی بزرگ و غیرقابل تصوری رو انجام دادن


خود من نمیدونم در عشق واقعی بودم یا باد هوا بود ولی اون زمان (فقط یکبار) خیلی انرژی داشتم و خیلی کار های خوبی انجام دادم اما الان که فکرش رو میکنم به نظرم واقعی نبود و فقط یک وابستگی بین ما وجود داشت (یک اتفاق بسیار عادی بین دو جنس مخالف)

اما نکته ای که وجود داره عشق فقط بین دختر و پسر نیست

یکبار دیگه داستان بالا رو بخونید

عشق به فرزندان


یکی از بهترین عشق های واقعی که میتونید واقعا بهش اعتماد کنید و احساسش کنید عشق پدر و مادر به فرزندانشون هست و حتی عشق بین فرزندان خانواده!


اما بزرگترین و  بهترین میدونید کجاست؟

عشق خداوند به بندگانش


خدایی که با بینهایت بار گناه و اشتباه، اگر دوباره صداش بزنی بازم جوابت رو میده و میبخشدت

شاید خیلی ها اینا قبول ندارن، اما باید بهش برسید و زمانی بهش میرسید که در شرایط بحرانی هستید و نیاز به یاری دارید (ذات انسان)
اما اگر در زمان عادی بهش رسیدید بدونید که کارتون درسته :))