گزارشی از اتفاقات روزانه‌ی یک مهندس - DailyWriter

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

کتاب=یادگیری=زندگی

اعتبار کاری


امروز بعد از یک هفته یک کتاب تخصصی که انرژی زیادی از ادم رو میگیره تونستم تمومش کنم و اطلاعات خیلی خوبی رو بدست بیارم(در واقع اطلاعاتم اپدیت شد و یک مقدار هم اطلاعات جدید بود)

و در نتیجه الان بهتر میتونم در زمینه کاریم نتایج و کارهای فوق العاده تری رو بدست بیارم.

نکته ای که هست اینه که اگر شما یک کاری رو بلد هستید نیاز هست که هر چند مدت یکبار (مثلا 3 ماه، 6 ماه یا یکسال) اطلاعاتتون رو بروز کنید.

یا اینکه مثل من سایت های تخصصی در زمینه کاریتون رو دنبال کنید تا از اتفاقات در حوزه مرتبط با شما اطلاع داشته باشید.(البته سایت های منبع انگلیسی)


متاسفانه چیزی که من در جامعه میبینم اینه که طرف بعد از فراگیری سطحی یک مطلب، ادعای خفن بودن و کاردرست بوددن میکنه و زمانی هم که ازشون نمونه کار میخواید یا ندارن اینکه از ادعایی که کردن شرمنده میشن 

به شخصه خود من هیچ ادعایی در زمینه کاریم و علمیم ندارم چون که در غیر اینصورت باعث میشه که به یک مرده متحرک تبدیل بشی و هیچ پیشرفتی نکنی

نمونه کارهای من همون ادعا و اعتبار من شناخته میشن و نه بیشتر!


پس سعی کنیم بیشتر بخونیم و بیشتر یاد بگیرم و اطلاعاتمون رو بروز نگه داریم.


#زندکی #کار

۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روزانه‌ نویس

توکل بر خدا

توکل بر خدا


شخصی که بعد از دو روز پیگیر کلاس خصوصی بود، الان پیام داد و گفت که کلاس خصوصی نمیخواد و داره میره آموزشگاه

خیلی هم عالی ولی کمی دیر گفت متاسفانه


اما نکاتی که در این اتفاق میتونم در نظر بگیرم

1- این بنده خدا میگفت که من سر کار هستم و ساعت 4 میرسم خونه و وقت ندارم، در نتیجه الان اصلا مشخص نیست که چطور میخواد بره آموزشگاه و شاید اصلا کلاس آموزشی در میان نبوده و مردم آزاری داشته، اما من مثبت بهش نگاه میکنم و میگم که برنامه اش رو تنظیم کرده که بره

2- زمانی که شما تماس میگیرید برای کلاس خصوصی و هماهنگ میکنید برای اون، اخلاق اینو میگه که شما در اون شرکت کنید یا اینکه 1 ساعت بعد از تماس اولیه تون بگید که کلاس  رو نمیخواید شرکت کنید، چون که با این کار برنامه های دیگر مدرس و از همه مهمتر زمانش بهم نمی ریزه و میتونه به برنامه هاش برسه! (پس اخلاق حرفه ای رو در نظر داشته باشید)

3- من کلا ادم مثبت نگری هستم چون که باعث ارامشم میشه، در نتیجه برای مثبت نگری من همیشه یک مورد رو در نظر دارم و اونم "حکمت خدا" هست

به خودم میگم که حکمتی داشته که اینطور شده و همیشه هم واقعا درسته (باید بهش برسید)

خیلی وقتا شده یک کار کنسل شده و یا به من نرسیده، چند روز/ماه/سال بعد مشخص شده که اگر اونو من انجام میدادم حتما ضرر میکردم (همونطور که گفتم باید بهش برسید و تجربه کنید و ایمان داشته باشید که حکمت خدا در میونه و خدا خیر شما رو میخواد)

4- حکت خدا بارها و بارها برای من اثبات شده، حتی بعضی از اتفاقات بیش از 7 سال طول کشیده که فهمیدم چه بلایی به سرم میومده و به خاطر اینکه به اون چیزی که میخواستم نرسیدم تونستم این مسیر رو بیام وگرنه کل مسیر زندگی من تغییر میکرده

5- به خدا ایمان و توکل داشته باشید، چیزی ازتون کم نمیشه، فقط کافیه چندبار با تمام وجود باور داشته باشید تا معجزات و اثراتش رو در زندگیتون ببینید!


پ.ن: در اخر پست قبلی من به خدا توکل کردم! دوستان، شما هم برای هر کاری به خدا توکل کنید و برید توی دل اون کار!


۲۸ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۳ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
روزانه‌ نویس

خود شاخ‌پنداران توییتر

توییتر

بعد از اتمام 80 درصدی پروژه ی مدل سه بعدی که امروز داشتم روش کار می کردم، رفتم اخر شبی گشتی در توییتر بزنم و مثل همیشه یک مشت ادم خودشاخ پندار که انگار از دماغ فیل افتادن بحث های به شدت بدرد نخور داشتن میکردن که حالت بد میشه و میای بیرون


حتی جرات نمیکنی بهشون بگی داری اشتباه میکنی چون با اعتماد بنفسی که به خاطر 2 3 هزارتا فالوور دارن برمیگردن و بهت میگن نه تو داری اشتباه میکنی

یا یکسری دیگه دارن در مورد اینکه کدوم بستنی رو انتخاب کنن بخورن صحبت میکنن و یا بعضیاشون در مورد الان دلشون پفک کشیده دارن صحبت میکنن


من یکسری اشخاص برنامه نویس رو دنبال میکنم که واقعا اکثر مطالبی که میگذارن مفید و بدرد بخور هست و میشه ازش چیزی یاد گرفت در صورتی که بقیه گهگاهی مطالب بدرد بخور مثل معرفی کتاب و ... رو توییت میکنن


البته من به همونا هم حق میدم که اینطوری بنویسن، چون که اکثرشون تنها هستن و افسرده و دوست دارن با دیگران معاشرت کنن اما مشکل اینجاست که این معاشرت از دسترس خارج میشه و تعدادی زیادی ریپلای به هم دیگه میدن!


و در اخر اینکه من خودم خیلی کم توییت مینویسم و اونم سعی میکنم مفید بنویسم و از تویییت مفید دیگران هم ریپلای کنم تا بقیه استفاده کنن.

۲۷ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
روزانه‌ نویس

روزمرِگی

نقطه امن
متاسفانه چندماه پیش یک پروژه گرفتم و یک مسیر یادگیری برنامه ای رو که خیلی خوب پیش میرفتم برای اون پروژه رها کردم و رفتم دنبال اون اما در نهایت اون قرارداد بسته نشد!
از اون روز به بعد دیگه مسیر قبلی یادگیری رو که خیلی خوب پیش اومده بودم دنبال نکردم و هر روز عقب انداختمش و متاسفانه دچار روزمرگی شدم.
اینطور اتفاقی گهگاهی برای من پیش میومد که زندگیم حالت روتین به خودش بگیره ولی معمولا یک یا دو هفته بعدش حل میشد ولی نمیدونم چرا ایندفعه اینقدر طول کشیده!؟
شاید یکی از دلایلش سختی اون کار هست چوون باید بشینی و تست کنی تا تکه کدی کار کنه و همین باعث شد که اون رو رهاش کنم
شایدم به دلیل بدهکاری هست که باید تا اخر سال بپردازم (انشاءالله می پردازم)
شایدم به دلیل اینترنته
شایدم ...

اما هر روز دارم سعی میکنم گه به حالت زندگی عادی و پرتلاشم برگردم اما شبا دیر میخوابم و صبح ها هم دیر بیدار میشم واین باعث میشه که دوباره مسیر روتین رو دنبال کنم
حتی به خودم قول میدم که شبا زودتر بخوابم تا صبح ها زود از خواب بلند بشم ولی در نهایت شبا خوابم نمیبره تا ساعت 2 3 نصفه شب

هر طور شده باید از این نقطه راحتی خارج بشم تا بتونم به اهدافم برسم!

نظر شما چیه؟
چرا اینطوری میشه؟
برای شما هم اتفاق میافته و راه حلتون چیه؟

۲۶ دی ۹۵ ، ۱۷:۵۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
روزانه‌ نویس